
به بهانه برنامه سفر نخستوزیر ژاپن به ایران؛
بخشی از سفرنامه اوءبا کاگه اکی روزنامهنگار ژاپنی در ۱۲۰ سال قبل در مسیر ایران
دیدار با وزیرمختار ایران در سنپترزبورگ
این سفر ایرانم درواقع حاشیهی سفر سراسریم در ماورالنهر است. تصورم این بود که ورود ژاپنیها به ایران آسان باشد؛ اما به خلاف انتظار پیش و پس از رفتنم به ایران زحمت و دردسر بسیار داشتم.
روز ۲۵ ماه اوت (۱۹۱۰) در اروپا به پایتخت روسیه (سن پترزبورگ) رسیدم همزمان {با تدارک کار تشریفات و اجازه سفرم به ماورالنهر}، از وزیر مختار ایران در سن پترزبورگ درخواست یاری برای سفر به ایران کردم؛ و پس از دو_سه روزعلیلیخان وزیرمختار ایران خواست که بروم و او را ببینم. فکر کردم که این کمترین محصل فقیر از کشوری در شرق آسیا (ژاپن) میخواهد سفری چند هفتهای به خاک مملکتی در ساحل جنوبی دریای خزر برود؛ و این کار که از روی پویایی و دلیری است، دشوار در نخواهد آمد. و نیز به فکرم رسید که این فرصتی کمیاب است که بتوانم فرستاده سیاسی ایران در سن پترزبورگ را ببینم. با احساسی مبهم از بیم و امید به دیدن علیقلیخان رفتم. آقای وزیرمختار مرا به دفترش دعوت کرد، و در آغاز دیدارمان گفت: که به فرانسه گفت و گو بکنیم. گفتم که برایم روسی راحتتر است. وزیر مختار با لحنی حاکی از ریشخند مکالمه را به زبان روسی برگرداند؛ و پیش از هرچیز گفت که احتمال دارد در تهران احساس ناراحتی بکنید. زیرا که زبان فرانسه نمیدانید، و در پایتخت ما هم کمتر کسی به روسی حرف میزند. از این حرفش به آسانی فهمیدم که او یکی از تحصیلکردههای فرنگ است، و نیز تمایل معمول روشنفکران طبقه ممتاز در ایران را احساس کرم.
علی قلی خان که قیافهای آمیخته از ترک و فرانسوی داشت، قصدم را برای سفر به ایران تحسین کرد، و گفت که یازده یا دوازده سال پیش که در وزارت امورخارجه در تهران خدمت میکرد مامور استقبال از یک سرهنگ ژاپنی شد؛ و افزود که به یاد ندارد که پس از آن کسی از ژاپنیها به ایران رفته باشد. او از روی تعارف، از کار و فعالیت روزنامهنگاریام تعریف و تمجید فراوان کرد و گفت که روزنامهنگار به ایران میرود تا سیاست امروز آن را بررسی کند؛ و جای مسرت است که حقیقت احوال ایران به طور گسترده به ژاپنیها شناسانده میشود. اینگونه تعارفهای تهی کودکانه بسیار به زبان آورد؛ و گفت که درخواست صدور روادید بنویسم، و برگ روادید تا چند روز دیگر صادر و آماده میشود و اگر از سفارت ژاپن در سن پترزبورگ هم معرفی نامهای بیاورم سفیر نامهای برای ماموران سرحدی و مسیر سفرم خواهد نوشت تا تسهیلات لازم در کارم فراهم بیاورند. وزیرمختار بدیسان همراهی و خیرخواهی فراوان نشان داد. پس از چند روز که برای گرفتن برگ گذر و سفارش نامه به سفارت ایران رفتم سه روبل هزینه تذکره دادم.
در این سالهای ناآرامی در ایران (در سالهای جنبش مشروطهخواهی و پس از آن) روزنامههای روسیه هر روز از آشوب و آشفتگی اوضاع و تاخت و تاز راهزنان در راههای ایران خبر میدادند و بسیاری از مردم وآشنایان میگفتند که سفر سواره یابا درشکه از بندر سرحدی شمال ایران تا تهران بسیار مخاطرهآمیز است. پس از آقای وزیرمختار پرسیدم که چه را امنتر و هموارتر است و بهترین و راحتترین وسیله برای رسیدن به تهران چیست؟ او اطمینان داد که در بزرگ راههای ایران هیچ خطری برای مسافران نیست و نیز گفت که راحتترین سفر از ایران به روسیه رفتن با کشتی پُستی از باکو به انزلی، و از اینجا با درشکه به تهران است.
تضمین کامل شفاهی را در ایمن بودن راههای شمال ایران از خطر راهزنان از نماینده سیاسی ایران در سن پترزبورگ گرفتم. این تضمین مانند داشتن بیمه نامه عمر هنگام اصابت ستاره دنباله دار به زمین بیارزش است؛ اما چون هر کس که به او رسیدم از خطر سفر به ایران گفت و نگرانیام روز افزون بود، این حرف تا اندازهای آرامم کرد و تصمیم گرفتم که از راه انزلی به تهران بروم.
{با گرفتن روادید سفر و سفارش نامه} دیدن خط فارسی برایم بسیار شگفتیانگیز بود. این خط نه به نوشته سانسکریت مانند است و نه به خط مغولی و منچوری. فارسی را از راست به چپ و در سطر افقی مینویسند؛ و بالا یا زیر کلمهها به تفاوت چند نقطه میگذارند. پس از به انجام رسیدن سفرم به ایران که دیگر نیازی به استفاده از سفارشنامهی وزیر مختار ایران را نداشته باشم این نوشته را با پست برایتان خواهم فرستاد تا تصویر آن در روزنامه بیاید و ترکیب و نمای خط فارسی به خوانندگان گرامی معرفی شود.
(سفرنامه ایران و ورارود/ اوءبا کاگه / مترجمان: دکتر هاشم رجبزاده – کینجی ئه اورا / انتشارات طهوری)
پیام بگذارید