
مقدمه:
جلسات شعر فارسی در شهر سن جونز کانادا از یک سال و نیم قبل که محمد آذرگون مدیریت آن را پذیرفت بهصورت منظم هر هفته برگزار میشود تا زبان پارسی در میان ایرانیان آن سرزمین مامنی داشته باشد و ایرانیان مهاجر یا نسل دوم این مهاجران از اکسیژن شعر و زبان ناب پارسی تنفس کنند. جالب اینکه برخی از شرکتکنندگان این جلسات که قبلاً در ایران کوچکترین آشنایی با شعر پارسی پیدا نکردهاند، اولین تجربههای دلدادگی خود به شعر ایران را در همین جلسات از سر گذراندهاند و درگیر آن شدهاند.
دکتر محمد آذرگون جوان جدای از تحصیلات و زمینه تخصصی شغل خود، پس از مهاجرت نهتنها زیستن با زمینههای فرهنگی سرزمینش یا یادبود آن را همواره گرامی داشت بلکه کوشید تا دیگران نیز از این محور غنی فرهنگ مادری دور و دورتر نشوند. آذرگون پس از قبول مسوولیت جلسات شعر ایرانیان شهر سن جونز ابتدا این جلسات را از خانههای اعضا به دانشگاه این شهر تغییر محل داد، سپس برگزاری منظم جلسات را پیگیری کرد. او که به پشتوانه تلاش، علاقه و تجربه مدیریت جامعه ایرانیان شهر سن جونز دوران موفقی از جلسات شعر در این شهر کانادا را به همراه همراهانش پشت سر گذاشته است، گزارش پیشِ رو را از کم و کیف این جلسات برای ماهنامه «داستان و سفر» – مجله پارسیزبانان جهان – آماده کرده است. همچنین در پایان این گزارش با چند نفر از شرکتکنندگان در این جلسات گپ و گفتی نیز انجام شده است که خواندنی است. / مقدمه از مجتبا شول افشارزاده
مامن فارسیزبانان، جایگاه جدید برای شعر ایران
گزارشی از جلسات شعر فارسی در شهر سن جونز کانادا
محمد آذرگون
جلسات شعر ما در شهر سن جونز (پایتخت یکی از ایالتهای کانادا) در شرق این کشور برگزار میشود. هشت سال قبل که من به این شهر آمدم، جمعیت ایرانیان حدود سی چهل نفر بود که حالا شاید حدود هزار نفر باشد.
از سال 2013 جلسات شعر ایرانیان در این شهر رفتهرفته شکل گرفت که غالباً در منازل بود و هفتهای یکبار یا دوهفتهای یکبار تشکیل میشد. اوایل این جلسات منظم نبود. در هر جلسه از شعرخوانی تا داستانخوانی و حتا گاهی ساز و موسیقی نیز در کار بود.
اما تقریباً از یک سال و نیم پیش توانستیم این جلسات را از داخل خانهها بیرون بیاوریم و با انجام هماهنگیها، زمان و مکان مناسبی را در دانشگاه این شهر به این جلسات اختصاص بدهیم. در یک سال و نیم گذشته – جز دو سه بار که به خاطر بدی آبوهوا در زمستان – جلسات هر هفته منظم برگزار شده است.
در این جلسات ما با همه اعضا و شرکتکنندگان شاعران و آثار آنها را مرور کردهایم؛ یک هفته شعر شاعران کلاسیک را، یک هفته شاعران و شعر نو را.
بسیاری از شاعران شناختهشده و کمتر شناختهشده را کار میکنیم: با معرفی آن شاعر، پیشینه کار او و همزمانیاش با دیگر شاعران و حاکمان خاص که توسط یکی از اعضا ارائه میشود و اگر در این بخش شرکتکنندگان بخواهند نیز میتوانند متناسب با زمان جلسه صحبت کنند و بعد شعرهای آن شاعر و سپس شعرخوانی شروع میشود.
جلسات بسیار دوستانه است چون در این جلسه افرادی با سطح آشنایی و دانش شعری بسیار متفاوت شرکت میکنند؛ بنابراین سعی میکنیم نقدها بسیار نرم است و جلسات دوستانه و محور اصلی جلسات لذت بردن از شعر باشد چون در مرحله اول حضور افراد مهم است.
من جلسات شعر زیادی و متفاوتی چه در شهرستانهای ایران چه در تهران شرکت کردهام ولی این جلسه یکی از زیباترین و پربارترین جلساتی بوده که بنده افتخار حضور در آن را داشتهام؛ چون ما توانستیم افرادی را جذب کنیم که این افراد به گفته خودشان هیچ آشنایی با شعر ایران، جز در کتابهای درسی نداشتهاند؛ و این افراد آمدند و شاعر محبوب خودشان را انتخاب کردهاند و… حالا حتی ابیات شعری بسیاری را حفظ کردهاند و اطلاعات زیادی درباره شعر و شاعران فارسی پیدا کردهاند. ما حتی ترانهسراهای معاصر را هم بررسی کردهایم.
اکنون حدود صد تا صد و بیست نفر هستند که در این جلسات به هر نحوی شرکت کردهاند ولی بین بیست و پنج تا پنجاه نفر هم هستند که بهعنوان اعضای ثابت در هر هفته یا اکثر هفتهها در جلسات شرکت میکنند.
از زمانی که چهل نفر ایرانی در این شهر بوده تا حالا که میتواند حدود هزار نفر شده باشد آمار ایرانیان، این جلسات هفتگی شعر تأثیر مثبت خود را گذاشته است. روابط حول شعر باعث شده که روابط خانوادگی خوبی نیز ایجاد شود.
در کل به نظر من وقتی ما در یک کشور دیگر زندگی میکنیم و روزانه مجبوریم به زبان آن کشور صحبت کنیم و مراوداتمان اکثراً با افرادی از آن کشور است، این جلسات میتواند هم مامنی برای فارسیزبانان باشد و هم یک جایگاه جدیدی برای این زبان و فرهنگ درست کند.
موضوع دیگر آن است که برخی اعضا ترغیب شدهاند به کودکان خود آموزههایی از دل این جلسات شعر را بیاموزند. مثلاً خانمی که 13 سال اینجاست، بعد از جلسه بوستانخوانی و گلستانخوانی سعدی به من گفتند من هیچگاه نمیدانستم این اشعار اینقدر آموزه تربیتی دارند؛ و خواستند از ایران بوستان و گلستان سعدی بیاورند که به فرزندشان منتقل کنند. خوشحال میشوم که یک نقش کوچکی داشته باشم که بتوانم ایرانیان بیشتری را به این زبان و فرهنگ و ادبیات غنیمان علاقهمند کنم. هرچند من در حال کوچ از این شهر هستم اما برای پابرجا ماندن این جلسات پربار انتخابات را برگزار کردهایم و مدیر جلسات را مشخص کردهایم که انشاالله این میراث پُربار بماند تا ابد در این شهر. اکنون داریم سعی میکنیم که این جامعه شعر را در اینجا ثبت بدهیم تا بتوانیم از کمکهای مالی و معنوی دانشگاه بهرهمند شویم برای ارتقا و شناساندن فرهنگ و زبان پارسی.
پاسخ شرکتکنندگان در جلسات شعر فارسی سن جونز به دو سوال درباره این جلسات:
1) چه انگیزهای باعث میشود که در خارج از کشور، در جلسات شعرخوانی شرکت کنید؟ تأثیر مثبتی هم میتواند برایتان داشته باشد؟
2) مهاجرت زبان مادری را تحت تأثیر یا در معرض خطر قرار میدهد؟ در این زمینه تجربهای دارید؟
یکی از شرکتکنندگان به نام زهرا:
ابتدا از آنجایی که به خاطر مشغولیت درس و کار نمیتوانم خودم به اندازه کافی مطالعه داشته باشم، درواقع با این جلسات، لقمه آماده برمی دارم و از اطلاعات کسانی که اهل مطالعه هستند، لُب کلام را میگیرم. دوم اینکه در محیط شاد و دوستانهای که اصلاً متوجه نمیشوم زمان چه جوری میگذرد، کلی شعر میخوانم؛ ممکن است هیچ وقت خودم به تنهایی توی یک ساعت، ده تا شعر را ننشینم بخوانم یا اینقدر توی ذهنم ماندگار نشوند شعرها.
بنابراین این جلسات خیلی اثر مثبتی دارد. هم اطلاعاتم زیاد شده است و هم با آدمهای بیشتری که علائقی مشابه من دارند، بیشتر نشست و برخاست کردهام.
قطعاً اثر میگذارد. من همیشه در مورد کسانی که خارج نشین بودند و تیکه انگلیسی میپراندند، فکر میکردم ادای باکلاس بودن درمیآورند؛ اما الان خودم طوری شدهام که خیلی از وقتها، کلمات انگلیسی برایم آسانتر شدهاند؛ معادل فارسیشان را باید فکر کنم که چه بود! کلاغه آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم یادش رفت.
یکی دیگر از شرکتکنندگان:
دلیل عمده شرکت کردن من در جلساتی از این دست در وهله اول علاقه شخصی است. حقیقت امر این است که هر انسانی در نهاد خودش گرایشهای خاصی دارد که بعضی از آدمها به این گرایشهای خود در ابعاد بیرونی پاسخ مثبت میدهند. درواقع شرکت کردن من در این جلسات و مطمئناً جلسات مشابه به نوعی پاسخ به این گرایشهای درونیام است.
دلیل دوم شاید نیاز به ارتباط با جماعتی باشد که در گرایشهایی مشترک در علائق داریم. طبیعتاً گرایش مشترک نتیجهاش موضوع مشترک بوده و در نهایت هدف که همان ارتباط بین آدمهاست، اقناع میشود.
دلیل سومش شاید جلوگیری از مطرود شدن ادبیات ایرانی است. هرچند بگویند چنین اجتماعاتی آنقدر بزرگ نیستند که هدفی به این عظمت را بشود برایشان تعریف کرد، ولی من بهعنوان یک فرد دارای گرایشهای فرهنگی و ادبی، به حد و اندازه کمی اجتماعات بیتوجه هستم و تنها – هرچند در بعد کوچک – سعی در ممانعت از مطرود ماندن چنین کاخ عظیمی هستم.
در مورد تأثیر مثبت در زندگی، حتماً چنین است. هر چیزی و هر اتفاقی ولو کوچک در زندگی نوع بشر تأثیر دارد چه رسد به چنین امر مبارکی که هم پاسخ به تمایلات درونیست که عدم سرکوب آن راحتی روح و جسم را در پی دارد و چه از لحاظ پیشرفت در روابط اجتماعی که شاید چنین اجتماعاتی بتواند برخی از ترسهای درونی را بیاثر کند و البته نباید از ادبیات بهعنوان درمان برخی ناهنجاریها هم گذشت. آرامش روح، نتیجه چنین پاسخهایی است به چنین گرایشهایی.
برای این سؤال میتوان جوابهای متنوعی متصور ارائه کرد. مهاجرت دائمی، در نسل حاضر چندان تاثیری از بابت زبان مادری ندارد. درواقع زبان جدید، شاید مشکل اصلی این گروه باشد؛ اما در مورد نسل آینده بهطورقطع بهیقین، چنین نگرانیهایی مطرح است. نسلی که از خانوادهٔ مهاجر به دنیا میآید چون بیشتر ارتباطاتش با جامعه میزبان است حتماً در زمینه زبان مادری با مشکل مواجه خواهد شد و اگر خانوادهها این سطح از نگرانی را جدی نگیرند، عملاً نسل بعد هیچ مهارتی در زبان کشور خودش نخواهد داشت که این فاجعه خواهد بود.
یکی از شرکتکنندگان به نام محمد
انگیزه من از شرکت در جلسه شعر برمیگردد به علاقه زیادم به شعر. من از کودکی در خانواده با شعر آشنا شدم و سعدیخوانی و حافظخوانی در میان اقوام من بسیار رایج بود. شعر یک زیبایی و شعفی درون من ایجاد میکند که من در جایی دیگر آن را نیافتهام.
مهاجرت برای نسل دوم آسیبهای زبانی و فرهنگی گستردهای به بار میآورد. غالب فرزندان مهاجران فارسیزبان که از کودکی در کشور مقصد بزرگ میشوند، زبان و فرهنگ فارسی معمولاً زبان و فرهنگ ثانویهشان میشود.
پیام بگذارید